Sunday, September 09, 2007

هرگز مي رسد


او هرگز مي رسد به هم

همچنان كه آمدنش را همينجا، شده ام
++++++
--
او هر باش نمي خواهد در، گاه، مرا

هرگاه كه خود را در هيچگاه نگاهش، رفتم
________
+
او هميشه در يادش هست به هيچ مرا

هروقت كه هرگز خواست، بيشترم

= - -
او هرگز مي رسد به هم

Music: Sting - Shape Of My Heart
______________________________________________

پ.ن1: امروز هم به شب شد، همچون همه ي يكشنبه هاي آخر ماه، امروز هم رفتنم به شب شعر طنز "در حلقه رندان" (در حوزه هنري) شد، همچون هميشه در همه ي يكشنبه هاي آخر ماه، امروز هم رفتم آنجا و تا امشب هنوز در فكر جمله ي زيبايي ام كه شنيدم : "نانوايان جوش شيرين مي زنند، بيچاره فرهاد" .

پ.ن2: امشب هم بردم همه ي زلم را در آن دست خط مجازي شده ات، در آن، تويي كه چه سحرانگيز با هر واوت مي رسانيم به غش و چه خواستني مي كني همه ي خود را در من، و چه عجيب مي شوم هر شب مدهوش در فضايت... همچون دوباره، دوباره، دوباره... امشب هم گذشت، و هنوز نه تو مي شناسيم و نه من تو را.

مهم نيست
اما
هييييييييي غريبه امشب به تو فكر مي كنم.

86/6/25