Saturday, December 27, 2008

نم نم

بوی نا می آید نم نم

~~
بوی نا

از نای نمانده ام می آید
>+
نم نم

_____


// ~ ////////

بوی مانده ی نایی می آید نم زده

++
برآمده از نمناکترین شدن های شدگی هایم
<<<<<

در برابر مالیدن هایت
.......
-

....................................


شدگی ترین نمناک شدن هایی

^^^^


+
که در نماندگی نایی به نالیدن
//////// ~ //

بر ناودان اندامت
../.

........
نمنک

\..

می بارد
.


..

Music3: Sade - Flow
7/10/87

Friday, December 19, 2008

اشراق

غرق در عرق می کند
++
زیر ِ بغل هایم، زیربغل هایت را
=-++ـــــــــــــــــــــ
<<-

عرق، غرق می کند
----- \
زیر ِ بغل هایت، زیربغل هایم را
ـــــــــــــــــ ----
+
............
زیر ِ بغل هایم
‍‍~~~~~~~~~~ ~
می لیسم
~~~
زیربغل هایت را
>>><<
____________ _
........
غرق می شوی
~\
زیر ِ بغل هایم
+
28/9/87

Tuesday, December 16, 2008

بی پرده

شک نکن
=========
==
شکل شباهت شدن

-+ــــــــــــــــــــــــــــــــــ-

..

شبیه تکرار است

+ - + -

26/9/87

Tuesday, November 18, 2008

لک

لک
.
لکه
.........
لکه های به جای مانده، در جای مانده
>
لکه های درمانده...

..................................

لک

ــــ+ـ

لکه لکه لک

لکه های جا افتاده، در جا افتاده

<<

لکه های تک تک از هم جدا افتاده

یا که کار افتاده

..

. ..............

لک

.

چون لکه ای کهنه از لذتی خیس

خشکیده

روی زیرترین لباس ها

~~~~~~~

+(__

لک

/.

چون لکه ای تکه تکه در کلامی لکنت دار

که با تمام وجود می گوید:

دو دو دووسسست ت تت دا دا دااار ررم

++++++++++++++

=

چون لک لک

آری لکه لکه لک لک

بسان لکه های لک از دور

در دید تفنگی دوربین دار

از نزدیک

ـــــــ ـــــــــــــــــــــــــــ

««««««««-----------««««

لک
×............
چون لکه ای من
میان لکه های روی شیشه ی عینکی که برای توست
و تویی که برای من
(((((«««««

لک
+


لک
چون لکه ای به روی کلاف های شکافته ی کلافیدگی های آن فرد الکلی
که کلنگ می کوبید بر بی کفایتیه کلک خورده اش و می گفت:
کافی نیییییییسسسسسسسسسستتتتتت
------

=

و لکه ای تو
به روی کلامم
که گفتی: کافیست


Music2: Cardigans - Couldnt Care less
_______________________________________________
پ.ن1:همه می گن شخصیت و منش و شعور آدما روی سواد و تحصیلاتشون رقم می خوره اما من وقتی بابای خودمو که دو تا کلاس بیشتر نخونده و یادم نمی یاد تا به حال کمتر از گل به من گفته باشه و عقل و شعورش می رسه که نباید فحش رکیک و بد و بیراه به دختراش بگه با بابای دوستم که فوق لیسانس جامه شناسی داره و خیلی راحت توعصبانیت هاش به دخترش می گه جنده، مقایسه می کنم می بینم بیانیه ی این همه، ها نمی تونه قابل تصدیق باشه. می تونه؟

پ.ن2: شنیده بودم پشه های نر خون نمی خورن و از گیاه تغذیه می کنن و فقط پشه های ماده خون خوارن.
الان که دارم می نویسم، در همین حالا؛ یه خانم پشه ی گرسنه ی کوچولو روی بازوی چپ من نشسته و دو تا پاهای نحیف و ظریف عقبش رو با ناز داده بالا و با ولع بسیار داره خون من رو می مکه... نمی دونم چرا دلم نمی یاد بپرونمش.
87/8/28

Tuesday, October 28, 2008

و...

میلیون ها "و" برای گفتن از حرفهای ناگفته مانده ای در بن بست نقاط

««««««


++(+


هزاران "تا" در انتظار رسیدن صدها "از" به سرانجام خود

__ _____ _ ____
+»»



و دها جمله


کلمه کلمه



====
جای یک کتاب
____________ __


و گفتن

<<

و رسیدن
....... ....

__ _______^



از "از" تا " تا"
..


تا گفتن از تو

)

..
.

و...
(
Music2: Bjork -Immature
____________________________________________
پ.ن1: "شب سراب نیارزد به بامداد خمار"
خیششش خیشششششش خیششششششششششش خیشششششششششششششششششششششششش.
دم سحر, وقتی هوا بین روز شب گیر کرده و تو بین خواب و بیداری. دم سحر, وقتی بخاطر گذروندن دیشب مستانت یه دفه از خواب می پری و دیگه خوابت نمی بره. تنها فقط یک ملودی ریتمیک پر رمزو رازه که می تونه کلافگی و سر درد و کوفتگیتو به آرامش تبدیل کنه: خیییییشششش خیشششششششسس خییییشششششششششششششششش خیییییشششششششششششششششششششششش
(صدای جاروی رفته گر)

پ.ن2: ادامه ی تحصیل در شیراز.
چیه خوشحال نشدی؟
نپرس! خودم خواستم. ماه تولدم که سر برسه می رم.
چیه خوشحال شدی!
آی آی آی اصلا هواسم نبود که می دونی هر جای دنیا باشم, زمستونای برفیه تهران رو از دست نمی دمو زود به زود بر می گردم.
اما... فقط زمستون زود به زود ب ر_م ی_گ ر_د م.
چیه خوشحال نشدی؟
منم.
5/8/87

Friday, October 03, 2008

هیچ

ه ِه ِههِه چِششش پپچچچششش چ چُچ
چِهههِپپپِپسُسِش پِششسسییییی
هِهشَسسِسسچِههبچِچ
سس هییییی پش سچششهپ سسهه ب سسپی
ثثوششههه ههه
چچ شش تتسسییسس ییسس ههیی
سشششچچه هیی هییب بسستححششسسسهه
(
هِ هِ سسسسچچ ستا
»»»»
+ــــ
تتتسششییپپپپ هههییسسسششششچچ
هههتتسستشششیییی پسسسههههپا
+++++
ـ+)ـ(
هههیییی سسسسپپچچچچ ههههه
--(+ــ(ـ
یییههههسسسشششپ چچچییییییی
««=+++++
««««
هههیی سسسچشششیییی
====+
هی چ
)
هیچ
.
هیچی
ـــــــــــــــــــــــــــــ
......
هیچ و پوچ
}[--------
هیچیم را
..
پچ پچ می کنم
.
{

Tuesday, September 16, 2008

درخت نان

پوستش کنده شد
+++

دوباره
...-

---------------------
مهم نیست

دوباره پوست می اندازد

ــــــــ
------+ـ+ـ

من نان را با پوست می خورم

‍‍‍‍‍‍‍~~~~
بی هسته

((

(____.


و کاش هسته ای داشت

هسته ای که می شد در زمین کاشت

. ...............

و درخت نان سبز می شد

//.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینچنین

دیگر کسی پوستش کنده نمی شد

+++++++++++++

+=

همه در خانه...

=+/.

.

..


نان داشتند


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن1: نه به آن روزهای سیاه و سفید شده ی قدیم که تب کننده های شعر و شاعری و قلم پروران بزم افکن در هنر، از شروع پاییز و ورود غم دلنشینش در ارواح لطیفشان روزشماری می کردند و نه به اکنون که همه پاییز پرست شده اند. تا آنجا که به یاد دارم همیشه نه برای پاییز که در پاییز روزشمار لحظه های یخ بسته و قندیل زده ی زمستانی سرد بوده ام که در آن روح سرد مزاج من تا مغز استخوان از سرما ترک بردارد. دوست دارم لحظه ی مرگم را در جاده ای باشم یخ بسته و برف گیرشده تا از شدت سرما و سوز بدن آرام آرام به خوابی ابدی فرو روم، مرگی درست شبیه به زمان نعشگی... آهههههههه ای زمستان ای زمان مجنونگی های من، بیا و وجودم را فرا گیر.
پ.ن2: مرتیکه احمق زنباره می دونه با دخترش دوستما، می دونه سن دخترش و دارما... اه هر روز صبح تا آخر این ماه باید این عوضیو تو شرکت تحملش کنم.
پ.ن3: احساس تنهایی می کنم، خلاء عجیبی دارم، فکرم کار نمی کنه، دوباره روزا تکراری شده، اهههههههه پاییز لعنتی داره می یاد.
26/6/87

Monday, September 01, 2008

چرخش

کلید در قفل در چرخید

«

+++-+
چرخ خیاطی هم
/__

-------------- »

-\

سوزن شکست

. ..

کلید هم
.
.
.

11/6/87

Tuesday, August 19, 2008

عدد عدد

یک عده فاجعه
عدد عدد
به تعدادی که کافی نیست
+++ +
آهنگ های درخواستی در زمینه ی آنها
به همان تعداد
___ -
صبح بخیر عزیزم!
---
دحشت یا وحشت؟
چه فرقی دارد هر دو ناکند
..........++
_-
عکس یادگاری از صورت مادربزرگ
کنار صورتک ترسناک پلاستیکی روی صورت نوه اش
آنهم با مارک هالیوود
شبیه به هم
==--------
حالا بیا ثابت کن!
*««««
اتفاقات موقتا مهم
حقیقت همیشه غایب در صحنه
(__)
-------
بچه ها قایم باشک بازی می کنند تو بالا بلندی
من بچه اینجا نیستم
___+
تو که بچه نیستی
شاید ایراد از جاذبه ی زمین است
(((
اصلا را نمی شود شد
مثلا ها هم حدی دارند
)))»»
+=
آخ!
چرا امروز صبحانه نخوردم؟
^^^^
خوش آمدی عزیزم
..
.
.
عزیزم!
.............................
....
+++++..+++
برنامه ی تلویزیون یا ماهواره؟
^^^^^^^^
×_×
سریال ها هم پایانی دارند
به اندازه ی یک فیلم کوتاه هم که باشی حرفت را زده ای
هم که باشی!
_+_
بسیار خوب ماهواره
)
----__
کاش کاشی سر در مسجد بر سر آن گوسفند نمی افتاد
خودمانیم مرگ طبیعی هم این روزها افسانه ای شده
[ «»]\
ببخشید عزیزم!
تنها وسیله ی پذیرایی چای با قند حیه ایست
<<<<
>
اصلا مثل صبحانه
++====
=
آخ!!!
چرا امروز صبحانه نخوردم
»

29/5/87

Thursday, July 24, 2008

قطعه ای نواخته

قطعه ای نواخته شد

«««<

آنگاه که غم

++

در قعر قلب

چون حلقه بر دور حلق

/

آویخت
............

--
غرور
+++
در بی طاقتی ترک خورده ی بغضی
ترکید
= --------

و دردی
^
در عمق مغز
میان غده های قد کشیده ی عقده های عقاید قدغن گشته
)))
+
بی صدا
هق هق کرد
===

و یک صدا

آهید...
_________________
-

آه... آری
>>>

قطعه ای نواخته شد
.....
.


..

قطعه ای از سرود اشک
)

قطره قطره
‍~ ~
در ناله ای، قطعه قطعه گشت و
-- -
نواخته شد
(
________________________________________________
پ.ن1: عجیبه! ولی حقیقت داره. خونه ی ما یکبار هم برقش نرفته, اما خوب مگه می شه این شانس مبارک تمام و کمال به آدم رو کنه ؟!... درسته که برق داریم اما مخابرات محترم منطقه ی ما حتما به این امر مهم الهی که انسانها برابرند بسیار توجه داشته که جای آن تلفن ما را هر از گاهی قطع می نماید... این روزها همه به خاطر محروم بودن از الطاف ادیسون تپش نگاه نمی کنند. ما نگاه می کنیم و جای آن از لطف گراهامبر عزیز بر خوردار نیستیم.

پ.ن 2: خنده داره در صورتی که اصلا خنده نداره... من که هنوز نتوستم اینو هضمش کنم که بیضه ی چپ مرد, دیه اش بالاتر از یک زنه! خنده داره! اما اصلا خنده نداره...

پ.ن3: آی آی آی... چرا ما آدما وقتی یه هنرمندی از دزدیده شدن اثرش ناراحت می شه و اعتراض می کنه و هزینه ی این خسارت رو می خواد می گیم آدم پولکی ایه؟ چرا نباید اینو درک کنیم که یک هنرمند همه عمرش رو می ذاره پای هنرش که ازش نون هم بخوره؟ خوب شاید هم می فهمیم... بد نیست یک نگاهی به اینجا بی اندازید و خود قضاوت کنید...
19/5/87

Monday, July 21, 2008

بر خورد

به تازه پا نهاده رهی پیش پایت
پایت، به پایش خورد
به پایش می خورد
+ ++

ـــ)ــــ ــــــــــ
پا یه پایت
پایش
به پایت می خورد
خواهد خورد
++ ـــــــــ
-
به پایت، پایش خورد
+
پایش، پایت را می خورد
خواهد خورد
===
پایش را می خوری
.
خواهی خورد
..
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یادم تو را فراموش...
به یادت هست!
آن پاره وقت پارینه ی پاییزی را
که بدست پای پس کشیده ات پاره پاره شد؟
به یادم هست
ـــــ
(((((((((((((((

+
به یادت هست!
صدای خش خش ترد خزان را
که زیر رد و پامان ریتم رقص باد را
چون ساز سر می داد
ــــــ
به یادم هست
))) )))))))) )

آری یادم هست
پایت را به پستی پس کشیدی
آه... یادت هست؟
>>>
از من دست کشیدی
..
چه آسان پا نهادی و چه آسان تر رهاندی
رد پای پا به پا پیموده مان را و...
(
به یادت هست؟
همپایم نماندی
)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
+ـــــــ
به یادم هست و دیگر رد پایی نیست
>>
گر هست، پایی نیست
گرد بود...
یادت نیست
(=
____________________________________________
پ.ن1: گاهی بازی با کلمات برای من چونان شبیه حس گاو بازی را ماند که بی سبب برای هر هجومی تدبیر تازه می پندارد. یا خون از آن گاو خواهد شد یا گاو باز.
پ.ن2:بعضی اوقات هم اینطور می شود. شعری آنقدر نوشته خواهد شد تا شعری دیگر زاده شود. "یادم تورا فراموش..." تنها دستگرمیی برای ذهنم شد تا "برخورد" بشود.

پ.ن3: پر کن پیاله را و رازی بگو خواهر، که کنون رازستان از آن توست و قدح خانگیست. سرآغازت خجسته

31/4/87

Saturday, July 12, 2008

روی میزم

روی میزم و روی میزم، رومیزیست

»»»
من روی رومیزي ِ روی میزم
روی میزم
تو اما... رو به میز
ـــــــــــــ ++
روی میزم و روی میزم
:
کاغذهای دستمالی شده ی دستنویس شده هایم
کنار دستمال کاغذی های دست نخورده ی رومیزی
روی رومیزیست
..........
+++++ــ+ـ+ـــــــ

روی میزم و روی میزم
تو دست به دامنم رو به میز
دستمالیده ای روی میزم
من دست ماليده ی ميزم روی میز
{{

و رومیزی روی میز نیز
+
لیز ِ لیززززززز

~~ ~~~~~~~~ ~~~~
روي ميزم و روی میزم
دستمالي دستمال كاغذي های روي ميزم
<<
و كاغذهاي دستمالي شده به دست دستانم را
درون دستمال كاغذي های دستمالی شده به دست دستانت

^^"
دسته دسته جا خواهم داد
روی میز...
============
== ------+++

من روی میزم

=
تو رو به میز
و میز
... )
لیز ِ لیزززززززز

(.
24/4/87

Tuesday, May 06, 2008

جیغ

جغجغه ی کودکی من

صدای آن جغد بی جفتی بود

/\\\\

--------<

که جریانات هر جنبشش را

======-===

با من

جیغ می کشید

..............................

-...

پس هجران مکن

گر جدایت ماندنم

<<<

به تحت تاثیر... موثر واقع نشد

-+---

Music Film: Before The Rain , Directed by: Milcho Manchevski

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ.ن1: میان اوراق کپک زده و دور افتاده ی وجدان نامه های نوجوانی من، جمله ای که دورترها منظمش کرده بودم، با این روزهای من نزدیکی فاخری می داشت ==>:(از اينكه هاي منزجرِ تكرار, به انجام ناجورها, كه در جنجال با وجدان, توجیهی جور را توهم می کنند, زجر مي كشم... و زجر مي كشم از"آنكه" هاي منجمد جوری, که در هنوز"اين" نشده های ناجور, جور خواهند شد. زجر مي كشم و زجر مي كشم و... زجرررررر می کشممممم.)

پ.ن2: درگیر خواندن و خوب شدنم، چندی نیستم

25/2/87

Friday, May 02, 2008

لیس ِ لمس

لیس می زنم لمست را
می لیسمت، لیزززززززززز
+ــ"=----
ــــــــ((

و تو... لیزتر ز لیسم، بی لیس هم لیزی
.......
................+++
با لیس لمس می کنم تنت را
می لمسمت خیسسسسسسس
~~~~~~~
_+__+++
و تو... خیس تر ز لمسم، بی لمس هم خیسی
______
<==><<<<<
و من با لیزیت می لیسمت
از لیزی تو، لیز لیزم، لیز لیزززززززز
{[[
و من با خیسیت، می لمسمت
از خیسی تو، خیس خیسم، خیس ِ خیس ِ خیس ِ خیسسسسسسس
×+
87/2/14

Wednesday, April 30, 2008

باغ ِ بیابانی

بیابان گلیست
____

آن زمان که تمامی گل های باغ, یکسر به خاک افتادند
و یکسر بر خاک گریستند
__+}

----------
بیابان گلیست
آن زمان که باغستان بیابان شد
و تمامی صحرانشینان، باغبان
و تمامی باغبانان، در باغ
صحرانشین شدند

))))))
آری بیابان گلیست...
-

بیابان گلیست آنجا که گل ها به گل نشستند
++++
بیابان گلیست آنجا که هیج جایی برای هیچ گلی در هیچ باغی نماند
^^^
آنجا که جای هر گلی در هر باغی, بیابان سبز می شد
++ ++++ ----
و هر بیابانی در هر باغی گِلی می گشت
..... ....................
بیابان گلیست

(-
بیابان گلیست آن زمان که در باغ
قطره قطره
شورآب چشم گل های به خاک افتاده
یک به یک
خاک تک تکِ باغ های بیایان زده را
ذره ذره
گلی می کرد
××_--

بیابان, بیابان, بیابان گلیسسسست
_________

و باغ ها
تک تک
درون گلدان ها تکه تکه می شوند

///

\
و گل های باغ
یک به یک
در گلدان ها دفن می گردند
~~~~~~~~~~~

^
و گلدان ها
ذره ذره
گِلی می شوند
---- - ---=
===

آه.... آری بیابان گلیست
...........

بیابان از اشک گل های به خاک افتاده در باغ گلیست
بیابان گلیست
(

و باغ دیگر.... بیابانیست
)...
______________________________________________
پ.ن1: دوباره 11!... اینبار اما تولد گوشه ی دلم تو یه همچین روزی توی همینجاست... اوم!
پ.ن2: امسال, هشتاد ما (آنهم تنها از سر جبر جغرافیایی) بدون "هفت" سپری خواهد شد.
آخخخخخخخ که دیگه هیچ چاپ تازه ایی از"هفت" نوید بوی نوی کاغذش رو هنگام ورق زدن به من نمی ده، و من که با حسرت تنها می تونم آخرین چاپش را بخرم و با غم اندوه ببلعم... (اونهم زمانی که برای چاپ های بعدی قرار بود چند شعرم توش چاپ شه.)
حالا بیا هی بگو چیزخل چرا شعراتو اینجا لو می دی و جای اینکارا چاپش نمی کنی. (آخه یکی بگه چرا انقدر چیز می گی؟ اولاندش که مجموعه شعرهای اروتیک من تو این مملکت به درد چاپ نمی خوره، دومش هم که حالا چه چیزشعری می گم که بخواد لو بره یا نره، به چیز ِخر که می خواد لو بره.)
پ.ن3: امروز ذهنم چیزی شبیه به این قسمت از موسیقی "Logic Nono" می مونه.
87/2/11

Thursday, April 24, 2008

طرز لامسه

طور لامسه که طرزش لوس شد
.


..
==
>>>>>>
..

.


هر چه تن گفت به آن تن می دهم
=

{

4/2/87

Saturday, April 19, 2008

Do`nt Cry

You are very sweet & very cute
...Really
+++++++++++++
+
((
Dont cry my nice
Yeah! Do`nt cry
))))
...Please
_ ___ _____
I like you see
I like it, When u laugh for me
>>
...Really
\/

So, do`nt cry
.................................
...Please

^^^^^^
/\
Becuse you must to be happy for me
++++++
Because you will to be lovely for me
...Becuse
÷)
your glee is solace... for me
.
==========
+ >>
...So

Do`nt cry love me
!Yeah... Do`nt cry
(
Do`nt cry.... Honey
).
1/2/87

Saturday, April 05, 2008

به تازگی

اتفاق گر پی تازگی می گشت
تازگی اتفاق می یافت
اتفاق... لحظه لحظه... تازگی می یافت.
=====

و...
++++++

فکر در تصورش شنا می کرد
لحظه در زمان پی اش قدم می زد

--- --*+++++
و...
>___

ناب بود که در ایده لم می داد
حدس بود که در یقین بسر می کرد
~~~~~~~~~~^
و...

____<

فکر, غرق در عمیق ترین تجسمش می گشت
ذهن هم که در خیال می خوابید
{+++++++++
............ ..

اتفاق گر پی تازگی می گشت

اتفاق تازه می افتاد:
تازگی اتفاق می افتاد

++++++
و...

"و" سرآخر "تاکه" جانشینش شد
~~
تاکه...
==========
تازگی اتفاق افتاد
اتفاق، تازگی را یافت
+...

87/1/16

Saturday, March 08, 2008

جا

در جایی جز جای من
که به من ِجر زد
آن جسمت
----- - - ---- -
جای آن
...
من، آنجا
×

درجایمان
>>ِ><
درجا
جا زدم
ـــــــــــــــــــــ
ــــــ ــ
و جدایی که درجایت جار می زد:
ای جان جانان
:

جایْ جایِ، جایِ خالی تو
اینجا
یکجا
()
بجای تو پر شد

ـــ ــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ

و جدایی که جدای جارش، هنجار می زد:
((((
.

.

=
آآهههههه ... جایتان جدا شد
)
- -
26/12/86

Monday, March 03, 2008

ترکهای ترکیده

دست و پای من
دست و پا می زند روی ترک های دیوار
//
و دیوار ترک خورده می ترکد
......... ((((
دست پای تو اما
^
دست و پا زدن هایش
~~~~
روی ترک های دیگریست
)(
و تن که می ترکد






























































































____________________________________________

پ.ن1: آن تابلوی نقاشی، که 2 سال پیش آخرین اثر من بود، چند روز پیش به وقت خیره ی من سویش، گفت: دوباره نو شو... من هم با کمی دست و پا زدن روی دیوار اتاقم، بعد از 2 سال، شدم.
پ.ن2: گاهی که من و خواهرم با هم بحث موسیقی داریم، در حالی که خواهرم عشقش موسیقی شرقیه و من غرب، صحنه ی بسیار مهیجی به وجود می یاد. چیزی شبیه به همین آهنگ کریستوف رضایی...
چند روز پیش که خاله ی بابام بعد از 89 سال زندگی مجردی، فوت کرد. وقتی اومدم خونه دیدم خواهرم ناراحته، منم گفتم شاید به خاطر خاله است و شروع کردم دلداری دادن اما جالبش اینجاست که یکدفعه دستمو کشید و گفت: چی می گی تو! من خاله رو چی کار دارم شجریان و بگو که تو بیمارستانه... بعدشم که یکدفه زد زیر گریه و رفت!!!!!!!!!!!!!!!!!
14/12/86