Saturday, March 08, 2008

جا

در جایی جز جای من
که به من ِجر زد
آن جسمت
----- - - ---- -
جای آن
...
من، آنجا
×

درجایمان
>>ِ><
درجا
جا زدم
ـــــــــــــــــــــ
ــــــ ــ
و جدایی که درجایت جار می زد:
ای جان جانان
:

جایْ جایِ، جایِ خالی تو
اینجا
یکجا
()
بجای تو پر شد

ـــ ــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ

و جدایی که جدای جارش، هنجار می زد:
((((
.

.

=
آآهههههه ... جایتان جدا شد
)
- -
26/12/86

Monday, March 03, 2008

ترکهای ترکیده

دست و پای من
دست و پا می زند روی ترک های دیوار
//
و دیوار ترک خورده می ترکد
......... ((((
دست پای تو اما
^
دست و پا زدن هایش
~~~~
روی ترک های دیگریست
)(
و تن که می ترکد






























































































____________________________________________

پ.ن1: آن تابلوی نقاشی، که 2 سال پیش آخرین اثر من بود، چند روز پیش به وقت خیره ی من سویش، گفت: دوباره نو شو... من هم با کمی دست و پا زدن روی دیوار اتاقم، بعد از 2 سال، شدم.
پ.ن2: گاهی که من و خواهرم با هم بحث موسیقی داریم، در حالی که خواهرم عشقش موسیقی شرقیه و من غرب، صحنه ی بسیار مهیجی به وجود می یاد. چیزی شبیه به همین آهنگ کریستوف رضایی...
چند روز پیش که خاله ی بابام بعد از 89 سال زندگی مجردی، فوت کرد. وقتی اومدم خونه دیدم خواهرم ناراحته، منم گفتم شاید به خاطر خاله است و شروع کردم دلداری دادن اما جالبش اینجاست که یکدفعه دستمو کشید و گفت: چی می گی تو! من خاله رو چی کار دارم شجریان و بگو که تو بیمارستانه... بعدشم که یکدفه زد زیر گریه و رفت!!!!!!!!!!!!!!!!!
14/12/86