Tuesday, December 18, 2007

بعداهاي ابدي

بعداْ، بعداْهاي ابداْ نيامده ي بدنت

«

به برِ بي تابِ بدنم

- - - +

-

بي بدنت شدن هاي مكررم را

در بدونت شدن ها

+

تا ابد

(

مي شوم و مي شوم و خواهم شد

)

=-
تو اما

.

.

.

--
نمي شوي

Music: Portishead - Insensible

5/10/86

Monday, December 17, 2007

كن مرا كن

سُر افتاده بر مني

/

آن پوستِ موز دهان گشاده به قامتت منم

+

زيرم كن و زير خود كن مرا

....--
+

مچاله

...
آنم كن

+++
+

همه لمسم، له كن و لهيب تنت كن مرا
« . « ..

باب ميلت كن
+
تو كن مرا
=

مرا كن

مرا

__________________________________________________

پ.ن1: با دگر بار آمدن زيباروي فصلها، زمستان... باز جور دگرم انگار، جوري خوشگوار...

پ.ن 2: عيد قربان يا قربانيان عيد؟

!!!!!!!!!!

در هر نوع آن

««««
به خصوص ، امسال كه قربان روي يلدا افتاده
مبارك باد

.

28/9/86

Wednesday, December 12, 2007

مني در تو

وقت ليز خيال و

~~~ ~

اين هوس لزج شده از سر خوردن هاي مني در اغوايت

+_-
~..

تو لبريز از مني هستي لبريزتر ز تو

+
== ---- -
~

اما...

«««««
تو مال مني؟
يا تنها
مني، مال توست؟

»»
...

Music: Ane Brun - Humming One Of Your Song
Video: Ane Brun

(اعتراف مي كنم آهنگ ها، شعرها و صداي اين زن، به حد جنون ، ديونم مي كنه)

21/9/86

Wednesday, November 28, 2007

خودا

خود شناسي يا تو شناسي؟
»»»»
تا!
««««
خدا شناسي يا شناساييِ خدا؟
===
=
در راه خود شناسي

خود به خود

تو را يافتم
++
ميانه ي پاهايم كه بودي
...
.
--- --
+
در راه خدا شناسي اما
=
نا خداگاه

خدا را شناسايي كردم

(

او همان بارپاباپايي ست كه عوض مي شود

______________________________________________
پ.ن: گويا خداوند به مقدار بي اندازه لازمي در خلقت زن كم آورده و با كمي بيشتر از كم، لا پوشاني، رويش را ماست مالي نموده. والا به جاي برپايي آن همه خون و خونريزي ميان زنان با آن دردهاي پا انداز كه آمدنش مصيبتي ست و نيامدنش نيز هم؛ تدبير عاقلانه تري مي پنداشت.
12/9/86

Tuesday, November 06, 2007

هاههههه

هاه مي كني و هورت مي كشم بازدمت را

در دم، آه مي كشم

+-+--

_+

هاه مي كني و پر هياهو مي كني هاي و هويت را

بخار مي شوم

^^^

^--^

هاه مي كني و هوس مي كنم هوايت را
هوايي مي شوم

.........+


هاه مي كني و تر مي كند حرارتت احساسم را

خيس مي شوم

-

~~~~

هاه كه مي كني، آه مي كشم

+

آه...

Music: Unknown - Track06

_____________________________________________
پ.ن1: اين روزها با سماجت هاي پسر بچه ي تازه به بلوغ رسيده ي به قول خودش عاشق، چيزي شبيه به مالنا شدم
پ.ن2: حكايت بعضي خود گويي ها و فكر كردن به اينكه (اگه با فضاي غريب تو آشنا نمي شدم چه بهتر بود) مثل اين مي مونه كه:
اگر سيب نمي افتاد
لابه لاي شاخه ها
ماه را نمي ديدم
"عمران صلاحي"
جدا هيچ سوتي نمي شه ازت گرفت، مبهوت اين همه سوادتم لعنتي
86/9/1

Saturday, November 03, 2007

تن هاي تنها

آن تن ها ي تنها
مي تپند

. + __

آن تن ها ي تنهايي كه

در طلب تن ها ي تنهاي دگر

براي ترك تنهايشان

مي تپند

++++ ----------

+ ++ ---+

و آن تن ها

در تنور تقاضاي داشتن تن هاي دگر

تنهايي را

در تن

مي پزند

+ - --

آه ...
- ----- --

***

تنها يي هاي تن ها ي ما

./

و تماميه توهايي كه تنها يك تن دارند

و تماميه توهايي كه بر تني تنها، تمنا دارند

. +

تن هايي اند كه بر تن هاي دگر، تمايل دارند

+ .

تا

« ««

تنها نمانند

..

و تنها

.

براي اينست

=

كه تن ها

+

تن دارند

..

12/8/86

Monday, October 29, 2007

پ

ث
=

در نخستين حرف نامت

+

زير پايت

++

سه نقطه هايش را

سه بار

سقوط كرد

///

//

/

و من چون شمع

صد بار

ميان حضورت

خود سوزي كرد

+++

--

اي

پروانه ي من

.

_____________________________________________

پ.ن1:هنوزم خندم مي گيره وقتي ياده اون حرفت مي افتم كه راست راست تو چشام زل زدي و گفتي مونا ازت مي ترسم... مي دوني عزيزم، تو زيباترين دختري هستي كه به عمرم ديدم. الان دارم از تب مي سوزم، حرفامو بزار به حساب هذيون و حقيقت رو توي هذيونام بشنو، ماي سويت هارته من.
پ.ن2: شايد حق با تو باشه و همينطور تويي كه به اسم مممممممممممم و خورده ايي تو پست قبلي كامنت گذاشتي... نمي دونم اما خوب، حرف حساب جواب نداره ديگه... مونا بودن، ميم نبودن به از زير نقاب بودن يا نبودنه.

7/7/86

Wednesday, October 24, 2007

زير و روي زن

آن سياه كه چادر بود
_
_______ _ _

روي آن زن كه زيرش بود را
=
زن مي كرد
2/7/86

Wednesday, October 17, 2007

دريغ صدا

حماقتِ كر
-----
-=
لال مي كند
-=-

+

حقيقت را


Music: Protishead - My Sterons

______________________________________________

پ.ن1: (ادامه پانوشت 1 پست قبلي) قرارمون دوشنبه بود كه نيومد هنوز هم نيومده....
پ.ن2: وقتي بين كلي حرف و نگفتنش مي موني اونوقت مجبوري براي تسكين تحمل سكوت به نقطه ها نزول بدي، نمي دانم... ميم مي شوم تا هر احمقي نخواهد غريبه ي حقيقي من شود
86/7/26

Saturday, October 06, 2007

لب خشك

آسمان بر لب دريا شنا مي كرد

////////

( (



) )

تر مي شد


++
+++++++++++++++
- ------ ---
__ _______ __ _


-

لب دريا اما خشك
_

Music: Greek -01
___________________________________________
پ.ن1: يه شرط داغ... يه بچه مايه تو كلاس بهم گفت اگه سر كلاس وقتي استاد داره درس مي ده سيگار روشن كني بهت500000 تومن مي دم. بهش گفتم چكشو قبلش مي گيرم، اونم قبول كرد... تصميم دارم اينكار رو بكنم. "اين داستان ادامه دارد"

پ.ن2: ديشب براي تست تسلط زبان انگليسيم و تمرين بيشتر، رفتم داخل چت رمها و رم شهر واشنگتن رو انتخاب كردم، يه كم كه گذشت يكشون بهم پي ام داد، يه دكتر بود كه از داخل مطبش چت مي كرد و منو به شدت ياد فيلم كلوزر مي انداخت. خيلي غليظ صحبت مي كرد اما سعي مي كردم كم نيارم، ازم پرسيد اهل كجام گفتم ايران، ناراحت شد، اول فكر كردم به خاطر مليتم ناراحت شده اما وقتي ازش پرسيدم، گفت: نه از اين ناراحتم كه مسلموني و نمي توني با من صكص چت كني...

17/7/86

Monday, October 01, 2007

come on baby

آن لبخنده يك ساغر، اشك بود


++
_ -------- --

كه برقاه قاه ات هق هق مي كرد

--
+
و چكه چكه لخته هاي صداي نه ايي تكه تكه

كه جراحت جرعتش را بر جام سكوت جان مي داد

==++++

- -
^
+

______ _ _
----

و تويي كه مي خنديدي و به خيره به لبخندم مي گفتي:

=

(

come on baby

)

Music: Sarah Brightman - Anytime Anywhere

11/7/86

Monday, September 24, 2007

بازه بازم

باز مي بازي و مي اندازي همه اندازه ات در بازم
باز كه مي كني بازم

بازم مي بُري و مي بَري همه زورت در زخمم باز
بازم كه مي كني باز

باز مي بنديم به بندت، بي بندي و بار مي دهد بازم
باز كه مي كني بازم
بازم برجسته جسته ايي خود را و جسمم جويي باز
بازم كه مي كني باز

باز دراز مي گشايي زبانت و زبان مي گشايد درازت در بازم
باز كه مي كني بازم

- ------

--
+

بازم، بازم
بازم باد مي كند بي تابيت بر من و مي باري باز

باز، باز

باز بند نمي آيد بغضم و مي بارم باز
........ ...

بازه بازم، بازه بازم
.
2/1/86

Sunday, September 09, 2007

هرگز مي رسد


او هرگز مي رسد به هم

همچنان كه آمدنش را همينجا، شده ام
++++++
--
او هر باش نمي خواهد در، گاه، مرا

هرگاه كه خود را در هيچگاه نگاهش، رفتم
________
+
او هميشه در يادش هست به هيچ مرا

هروقت كه هرگز خواست، بيشترم

= - -
او هرگز مي رسد به هم

Music: Sting - Shape Of My Heart
______________________________________________

پ.ن1: امروز هم به شب شد، همچون همه ي يكشنبه هاي آخر ماه، امروز هم رفتنم به شب شعر طنز "در حلقه رندان" (در حوزه هنري) شد، همچون هميشه در همه ي يكشنبه هاي آخر ماه، امروز هم رفتم آنجا و تا امشب هنوز در فكر جمله ي زيبايي ام كه شنيدم : "نانوايان جوش شيرين مي زنند، بيچاره فرهاد" .

پ.ن2: امشب هم بردم همه ي زلم را در آن دست خط مجازي شده ات، در آن، تويي كه چه سحرانگيز با هر واوت مي رسانيم به غش و چه خواستني مي كني همه ي خود را در من، و چه عجيب مي شوم هر شب مدهوش در فضايت... همچون دوباره، دوباره، دوباره... امشب هم گذشت، و هنوز نه تو مي شناسيم و نه من تو را.

مهم نيست
اما
هييييييييي غريبه امشب به تو فكر مي كنم.

86/6/25

Saturday, September 08, 2007

در تخت...

تخت نشسته ايي و
من نگاهم بر تخت سي نه ات
در تخت
- -

++++
تخم چشمم در تخت
بر تخت سي نه ات
مي گذارد تخم

___-
_
تخت نشسته ايي و
نشسته خيالم بر تنت، تخت
در تخت
=== ======

+
تخم تحملم سر مي كشد از تخت
سر مي كشم تخت سي نه ات را
مي ريزم تخم
.........+

+.....

تخت نشسته ايي و
قل مي خورد
تخم چشمم از تخت سي نه ات
در تخت

^^
^^^^
__+
تخم مي پاشم از چشم
مي رويد تخت
رويش تخت مي نشيني
مي كارم بر تركهايت تخم
0__

=+++
تخت نشسته ايي و
بر تخم چشمم مي كني تخم
در تخت

((((^
تخم چشمم مي تركد
در تركهايت
در تخت
كه تخت نشسته ايي
بر تخم
+++++--------
_‌ _ _ ..._

تخت نشسته ايي و
تخم شكسته ايي و
در تخت تركهايت
تخم فرو بسته ايي
در تخت
+ - _ +- _
..
تخم تركانده ايي و
از تركهايش
مي كند چشمم در تركهايت
در تخت، تخم

--
__ __ _

+
=.
تخت نشسته ايي و
بر تخت بسته ايي
تخم چشمم را به تركهايت
تا تخم كني مرا
در تخت

Music: Leonardo Cohen - A Thousand Kisses Deep

18/6/86

Saturday, September 01, 2007

درختم

در ايست خسته ي درختم
خستگي ايستاده ام را
در بازوانش
لميده ام

_ -
- - - - -
در حسرت نشستن درختم
نشستني پر حسرت را
در عريانيش
دويده ام

)))))------
درخميدگي تنيده ي درختم
تن خميده ام را
در تنش
ريخته ام

\

^^
/
در ريزش گيسوان سبز درختم
سياهي گيسوان ريزانم را
در انگشتانش
تكانده ام

+
+____
در تحمل تنهايي تك درختم
تك و تنها، رخت تحملم را
در آغوشش
آويخته ام

***
من در آه درختم
ختم نفسهايم را
ناليده ام

++

من در رختم با درختم
درد لذت را
آميخته ام
.

Music: Greek - 05

10/6/86

Sunday, August 19, 2007

فاطي كو مان دو

فاطي در گوش من فرياد مي زد
به تويش كن به تو
توتر
بكن تو
همه جانم بشد دستي و شصتي
به تويش مي نمودم
توي تو
مي كردمش تو

فاطي يكبار ديگر داد مي زد
به توي تو نرفته
توترش كن
به ترسي در بدن لرزي به دستم
به توتر كردمش
تا ته به ته تو
هنوز اما فاطي فرياد مي زد
همانطور خواسته اش را داد مي زد

و من ناخواسته با روحي كلافه
و قلب پر حراص
آخر خلاصه

به او گفتم از اين توتر نشايد
به ته تو كرده ام
تو رفته و بيرون نيايد
فاطي با حرص و خشم و داد و بيداد
تمام دست من را توترش كرد
به قدري تو به موهايم كه سهل است
همه ابرو به توي روسري كرد


***

فاطي تو شيرزني ايران از آن ات
الهي هستي و وصفت نشايد

چه نامم تا شود لايق تورا آن
بگو آخر لقب هايت كدامند?

كه تو آن هديه ايي
بي ارزش اما
نباشد بودنت در انجمن ها

فاطي را هر چه نامم غير او نيست
فاطي اينها همه هست و همه نيست
فقط در بك كلام
فاطي... فاطيست

_‌ - _ - _ - _ - _ - _ - _ - _ - _

ما هيچ ما نگاه
...


Music: Sinead O Connor - The Lambs Book Of Life Rns

_____________________________________________

پ.ن: هفته ايي كه گذشت هفته ي بسيار ملكوتيي بود... چون بالاخره من هم تونستم اين افتخار رو كسب كنم تا چند تن از فاطي كماندوها را در ميدان ونك زيارت كنم تا آنها من رو به قصد ارشادي اساسي به خيابان آرژانتين، وزرا (ساختمان مبارزه با مفاسد اجتماعي) ببرند و كارت و عكس كنند و انگشت نگاري بنمايند و تعهد بگيرند و مانتوي مورد دار را مورد الطاف جريدن قرار دهند و با مانتوي بلند و ضمانت نامه و امضاء خانواده (برادرم) راهي خانه كنند و البته در آخر بگويند آزادي برو... (بماند كه من با زرنگي و اما بدبختيه تمام و به صد دوز و كلك تونستم مانتو رو توي كيفم مخفي كنم و صحيح و سالم به خونه بيارم)

بگذريم... الان حس مي كنم حسابي ارشاد شدم.

واقعا چه شغلي مهمتر از ماموريت الهي امر به معروف و نهي از منكر. من كه اصلا شك ندارم كه شغل پليس گشت ارشاد بسيار واجب تر و مهمتر از يك پزشك يا مهندس يا دبير يا حتي مرده شور مملكت يا غيره و غيره در جامعه ي ايراني است...

فاطي كماندوها شير زنان عفيف دوشيده شده در گشت ارشادند، اينان دلسوزان مردم دوستي اند كه با تمام وجود جلوي ذره ي حتي ناچيز از انجام گناه بد حجابي را در بين بانوان ايراني مي گيرند تا خداي نكرده مردان ايراني در يك نگاه (آن هم از روي تصادف البته) حالشان به هول و دلشان تيمور نگردد و همه ما به لطفشان بتوانيم سهل الوصول به بهشت برين دست يابيم.

واقعا سپاس، سپاسي تا ته بي كراااااااان...

86/6/3

Sunday, August 12, 2007

بر قصان ام ات

تو مرا به ببين، وصله اش زن بر رقصت... برقص

+++++

++

از آنم شو، در رقصت... برقصانم

)( )(

در جست و خيزت ترم كن
(
تو مرا در ات خود ام كن... خيس عرق
)

نم بزن بر پوششم، پيراهنم شو
- - - -
تو مرا سُر ده در خود، رقصنده رقصم ده، رقاصم كن

\\

هارم كن، رهايم كن، درت... تا بدرمت
^
^

/=\

امم را هار اتت كن، رها... برقص
22/5/86

Tuesday, August 07, 2007

سهم بلوغ به شرط...

اينست سهم تو:

+_

_+

خيسي زمان تر مي كند ديواره ي جسمت را
كهنگي با آن هيزي مكنده اش نم مي زند تنت را
-
- - + - -

=
تو مي شوي ِپِِست آني ورم كرده
تو مي شوي برآمدگيه لگني باد كرده
تو مي شوي شياري ترك خورده

(
و تويي برجسته
)

به شرط آنكه:
_+

+_

خيسي هوسي با همان هيزي كهنگي، بگريد روي اندامت
خيره گيي نمناك نگاهي ، ليز خورد ، بر ورم هايت
دست خواهشي، كشيده، سر خورد بر كاسه باد كرده ات
كم طاقتيه برجسته ايي، كُند و شود فرو، در شيار تركهايت

^

^
_ - _ - _ -_ ___________

واينست سهم من در شرط بلوغ تو:

\/

=
ورم مي كند
خواهشم
در نم زدگي اندامت
باد مي كند
طاقتم در ميان تركهايت
16/5/86

Friday, August 03, 2007

ضخامت هوش

انگشتم را خيس كردم و آن را در جريان رفت و آمد هاي ذهن تو قرار دادم....
^
!
^
^
اين تنها راه پي بردن به درجه ي هوشت بود!

-

-

راستي
+
+

ضخيم ترين مويت به انگشتم چسبيد

________________________________________
پ.ن: چند شب پيش وقتي از پيش شاگردم مي يومدم خونه تصميم گرفتم توي خيابان انقلاب سمت دانشگاه تهران هم قدم با نرده هاي سبز پياده روش راه برم و فكر كنم كه اين پياده رو، اين آسفالتها، چه رد پاهايي كه به خودش نديده. گاهي هم به اون طرف خيابان كه پر از كتاب فروش هاي مورد علاقه ي من هست خيره بشم و بگم چقدر احمقم كه اينطرف خيابون دارم راه مي رم.
اما چيزي كه خيلي منو سر حال كرد اين بود كه بين راه برادرم رو ديدم كه با سيگاري توي دست و خيالي توي فكر بدون اينكه متوجه من بشه از كنار من رد مي شد. اول تصميم نداشتم صداش كنم چون مي خواستم تا خونه تنهايي راه برم اما بعد ديدم خيلي حيفه كه با داداشيه گلم نرم خونه، مگه چقدر از اين موقعيت ها پيش مي ياد. پس بدون معطلي صداش كردم و متوجه من شد و با هم هم مسير شديم، نمي دونم شايد اونم قصد پياده روي تا خونه رو داشت چون بدون اينكه زياد با هم صحبت كنيم تا دم پارك دانشجو راه رفتيم. البته اونجا سوار ماشين شديم، توي ماشين ماهنامه هفت كه دستم بود رو نشونش دادم و نگاه مي انداختيم. محسن خيلي خسته بود و توي ماشين خوابش برد. كنار من، منم مجله رو بستم و به خيابون نگاه مي كردم و فكر مي كردم كه چقدر من و محسن شبيه يك خواهر برادر معصوم و تنها و بي كس شديم.
12/5/86

Sunday, July 29, 2007

بو يت ات

بوي سيگار در دهان ات
بويت در دهانم


+
با يتِ تو بوي سيگار مي شوم

.
.

-
بوي ودكا در دهان ات
بويت در دهانم
.
.

+
با يتِ تو بوي مست كننده ات مي شوم
(


=
با يتِ تو، ات مي شوم
)

_______________________________________________
پ.ن: در آمار بازديد كننده هاي گوشه ي دلم شخصي كلمه ي "س ك س ي" را سرچ نموده، و در صفحه ي 24 جستجو با كليك روي لينك اين گوشه به ما افتخاري بس كثير عطا فرمود. نمي دانم با كليك كردن روي لينك وبلاگ اينجانب چقدر نوشته هاي من توانسته ايشان را به سمت خواسته ي مورد نيازشان سوق دهد. همانطور كه نمي دانم كلمه ي (س) در وب سايتي با نام يا زهرا (س) كه در ليست آمار جستجوي آن حروف نامبرده واقع شده بود نيز چه تشابهي با مضمون كلمات مورد نظر ايشان داشته.
10/5/86

Wednesday, July 25, 2007

هوس خيس

مي داني?

!!

گاهي لبانت واكس بزاق عرق كرده ي دهانم را مي خواهد

^

تا روي شراب جامد پوستين لبت را برق بيندازد...

+

_ _ _
+++++++++++

اين نيز تدبيريست تا حواس هوسم جمع تر شود

- - - ------------

زماني كه...
=

دوست دارم شنا كنم در آب دهانت و غرق شوم در قورتت

_____________________________________________

پ.ن: ما بدهکاریم، به کسانی که صمیمانه ز ما پرسیدند: معذرت می خواهم چندم مرداد است ؟ و نگفتیم، چونکه مرداد، گورعشق گل خونرنگ دل ما بوده است. "حسين پناهي"

3/5/86

Tuesday, July 17, 2007

شمع و شعله...شمعدان

فراز و فروديست... غرق

در قعر غرقش... جوش

صميمانه و گاهي پر خشم چون سيلي... داغ

مي سوزاند...زرد
_‌ _ _ __________

قلقلکیست به موم، در عبور فیتیله... شوخنده

«««
با حرارت مي دوشد آب موم را، در مي آوردش... سفيد

_____________*


+

+_

سایه رنگي بور، بر پلک تاریکی، بزک کرده... طلائي


نگاهش شكل زل درعمق ظلمت ... رنگ پريده

---------

روي آبي پر هياهو، زير زردي، با متانت ... سرخ

=


مي شود سرخ تر در گونه ها از اين عبور... سرخ گون

-_-


لذتش را مي شود، هم رنگ در نطفه... سرخآبي

شیب در شمع و لاجرعه هوس در شعله اش، شعمدان دیوار شرم... حجله گاه

+
+

+

شمع و شعله... شعمدان

^
^

^

زير قامت حاله ای لولیده در ابعاد گرد، تاجواری سایه گون... سایه اش بر سر

(*)

اتفاق پخته ایست در برخورد با دستان دراز، در تماس محض ... جزغاله

«
»
نوشنده، مي دهد سهميه ي كشنده اش را قورت در قربان گاهش... جرعه جرعه

فراريست هنگام قرار وزش باد، دودمانش مي خورد بر باد، مي دهد به باد... پر دوود

!=

فرازيست زرد، فروديست خاكستري، مرگ آن در بطن خود... خاكستر
...
___________________________________________

پ.ن: مي دانم كه در يك شب برق پريده يك شمع رنگ پريده هر هوسي را مي كند شاعر، هر شعري را مي كند وا. مي دانم كه من هم هر شدم...
27/4/86

Thursday, July 12, 2007

اجناس وايت بوردي

بر پا، بر جا...

=

سراسيمه در رديف خود به نوبت شدم

دست به سينه در خيال ساخت تنديسي از خود در ليست خوبها

خيره به چهار ضلعي قواعدي از جنس وايت بورد

گاهي خيره تر به خيال رهاي در جعبه ي مداد رنگي هم نيمكتي خسيسم كه نقاشي بلد نيست

.
.
.

من، تنها، و تنها ماژيكي در دستم
+
با همان ژن وايت بوردي

-
-

پر تفاهم براي ساخت قرارداد هايي كه سوء تفاهم را بر طرف سازد
!

:
و معلم _ - _ -

اين بازارياب اجناس وايت بوردي - - -
مرا براي نشان دادن نمايش هم آغوشي خانوادگي ماژيك و تخته صدا مي زند

-
=
-

»
آيا تنها صداست كه مي ماند؟
«

+
هم نيمكتي من نقاشي بلد نيست...

+
من هم با ماژيك س ك س بازي با تخته را بلد نبودم
.
________________________________________
پ.ن1: به نظرم شخصيت بيماري خيلي جالبه، بي اندازه شهوانيه، چون هميشه با كلي رفتار هاي دردناك شبا مي ياد سراغ آدم... كم كم دارم به تجاوز هاي شبانه اش عادت مي كنم و اسمش رو مي زارم معاشقه... شايد اينطور بهتر بشه تحملش كرد.
پ.ن2: عفونت تمام بدنمو داره پر مي كنه خداي من تحمل درد رو ندارم.
86/4/22

Tuesday, July 03, 2007

با من...

روي لختگي لخت بزاق دهانم مشك گلي تفكراتم را خيس كرده ام

با من لاس بزن اي كلمه ي كامل كلام وحشيم و مرا اهلي كن

»»»»»»»»»:«

روي پيراهن چروكین كاغذ پر حروف ديشبم را با نخ و سوزن حرف هاي امشبم وصله زده ام

با من لاس بزن اي ناخن جوهريه نوك تيز خودكارم و وصله هاي شبانه ام را قيچي كن

روي كوري گره ريسمان ريسه هاي احساس عريانم را از فرط قه قهه محكم كرده ام

با من لاس بزن در عبور برخورد تلفظات لامسه ام و لوسم كن


»"«««««««««


مرسي...

^
^

= = = = = = = = = = = = = =

با من لاس بزن

+

بامن

.
12/4/86

Thursday, June 14, 2007

هان؟

......................................... =


چرا گريه مي كني؟

هيچي امروز آب زياد خوردم داره اضافه هاش از تو چشمم بيرون مي ريزه

................ + +

چي؟

هيچي برو برام يه ليوان آب بيار گلوم از بس خشكه داره مي تركه...


................. - -

هان!
چي؟

= ...........................................
1/4/86

Tuesday, June 12, 2007

با بي چاره گي

چاره اي نيست

______________________________

+

.............................. .......... ..... ..

-

بي چاره گي را نيز

Music: Heather Nova - Fool For You

22/3/86

Saturday, June 02, 2007

شورتر

شورش را در بياور عزيزم

شورش را با نگاه نا خالص ني ني نازك نديده هايت در نيمه ي نرمينه ام در بياور

عزيزم شورش را در بياور

شورش را در ته تهتان ته مانده هاي تهنشين تيره ي انتهاي آب تحريك شده ام در بياور

شورش را در بياور عزيزم

شورش را در تمناي تقاضاي تنيده ي تكرار تخليه ت در تنم در بياور

عزيزم شورش را در بياور

شورش را با شورشي به شباهت شانس شهيد شدن درشعله ي شهوتت در بياور

شورش را در بياورعزيزم

شورش را نخور تف كن...

تا شيره ي تنفر م به تو را در آن دستمال كاغذيه دوباره مصرفت پاك كنم


.


.


.


عزيزم!!!!!!!
12/3/86

Saturday, May 19, 2007

يك لحظه

_ _ ___________ _ _
.
++++++++
_____ _ _ _ _ _ ___
.
.
.
_ _ _ _______
++++
.
_______ _ _ _ _______________ _ _ _
.
.
+
=
حيف است روي حضور لامسه ات اصطكاك نگاهم را نلغزانم
28/2/86

Tuesday, May 01, 2007

باران هميشه مي بارد

باران مي بارد
در تاريخ هم خوانده ام كه باران مي باريد
باران هميشه مي بارد

آن زمان كه در كنج چتر ماسك هاي ضد راديواكتيويته فرش سرخ تاريخ را پهن مي كردم، خون آبه هاي تاول زده ي تنفر را در بارش قطره ي فشرده شده ي باراني، روي خاك كما رفته ي هيروشيما مي ديدم.

باران مي بارد
در تاريخ هم خوانده ام كه باران مي باريد
باران هميشه مي بارد

آن زمان كه قطرات باران در ويتنام مي باريد امنيت را در زير خاك پانوشت هاي تاريخ مي كندم.
باران مي بارد
در تاريخ هم خوانده ام كه باران مي باريد
باران هميشه مي بارد

آن زمان كه عفونت طالبانه ي مذهب زير بارش سيل آساي باران، سد هاي محدود افغاني را پر مي كرد، چاپ دوم تاريخ را مي خواندم.

باران مي بارد
در تاريخ هم خوانده ام كه باران مي باريد
باران هميشه مي بارد

آن زمان كه هيولاي آدم كش نام ريس جمهور عراق شد، خون لخته هاي ذبح شده اش را با قطرات باران در فاضلاب دفن شده جارو مي كردم.

باران مي بارد
در تاريخ هم خوانده ام كه باران مي باريد
باران هميشه مي بارد

و من
تصميم كبرا مي گرفتم تا كتاب خيس تاريخ خود را زير درخت گلابي بر دارم.

نمي دانم زير باران بايد رفت يا نرفت!

باران مي بارد
در تاريخ هم خوانده ام كه باران مي باريد
باران هميشه مي بارد
________________________________________________

پ.ن1: اين متن حاصل پیاده روی بي وقت من در يك روز سيل آساي باراني بود كه هوس تنها نشيني توي كافه عكس رو كرده بودم. جالبه هر بار كه مي رم كافه عكس باران مي بارد.
پ.ن: گوشه ي دل جديد من از اين لحظه يعني 11/2/86 ساعت 9.30 شب در اينجا متولد مي شود
روح گوشه ي دل قديمي شاد