Tuesday, October 28, 2008

و...

میلیون ها "و" برای گفتن از حرفهای ناگفته مانده ای در بن بست نقاط

««««««


++(+


هزاران "تا" در انتظار رسیدن صدها "از" به سرانجام خود

__ _____ _ ____
+»»



و دها جمله


کلمه کلمه



====
جای یک کتاب
____________ __


و گفتن

<<

و رسیدن
....... ....

__ _______^



از "از" تا " تا"
..


تا گفتن از تو

)

..
.

و...
(
Music2: Bjork -Immature
____________________________________________
پ.ن1: "شب سراب نیارزد به بامداد خمار"
خیششش خیشششششش خیششششششششششش خیشششششششششششششششششششششششش.
دم سحر, وقتی هوا بین روز شب گیر کرده و تو بین خواب و بیداری. دم سحر, وقتی بخاطر گذروندن دیشب مستانت یه دفه از خواب می پری و دیگه خوابت نمی بره. تنها فقط یک ملودی ریتمیک پر رمزو رازه که می تونه کلافگی و سر درد و کوفتگیتو به آرامش تبدیل کنه: خیییییشششش خیشششششششسس خییییشششششششششششششششش خیییییشششششششششششششششششششششش
(صدای جاروی رفته گر)

پ.ن2: ادامه ی تحصیل در شیراز.
چیه خوشحال نشدی؟
نپرس! خودم خواستم. ماه تولدم که سر برسه می رم.
چیه خوشحال شدی!
آی آی آی اصلا هواسم نبود که می دونی هر جای دنیا باشم, زمستونای برفیه تهران رو از دست نمی دمو زود به زود بر می گردم.
اما... فقط زمستون زود به زود ب ر_م ی_گ ر_د م.
چیه خوشحال نشدی؟
منم.
5/8/87

No comments: