Monday, July 21, 2008

بر خورد

به تازه پا نهاده رهی پیش پایت
پایت، به پایش خورد
به پایش می خورد
+ ++

ـــ)ــــ ــــــــــ
پا یه پایت
پایش
به پایت می خورد
خواهد خورد
++ ـــــــــ
-
به پایت، پایش خورد
+
پایش، پایت را می خورد
خواهد خورد
===
پایش را می خوری
.
خواهی خورد
..
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یادم تو را فراموش...
به یادت هست!
آن پاره وقت پارینه ی پاییزی را
که بدست پای پس کشیده ات پاره پاره شد؟
به یادم هست
ـــــ
(((((((((((((((

+
به یادت هست!
صدای خش خش ترد خزان را
که زیر رد و پامان ریتم رقص باد را
چون ساز سر می داد
ــــــ
به یادم هست
))) )))))))) )

آری یادم هست
پایت را به پستی پس کشیدی
آه... یادت هست؟
>>>
از من دست کشیدی
..
چه آسان پا نهادی و چه آسان تر رهاندی
رد پای پا به پا پیموده مان را و...
(
به یادت هست؟
همپایم نماندی
)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
+ـــــــ
به یادم هست و دیگر رد پایی نیست
>>
گر هست، پایی نیست
گرد بود...
یادت نیست
(=
____________________________________________
پ.ن1: گاهی بازی با کلمات برای من چونان شبیه حس گاو بازی را ماند که بی سبب برای هر هجومی تدبیر تازه می پندارد. یا خون از آن گاو خواهد شد یا گاو باز.
پ.ن2:بعضی اوقات هم اینطور می شود. شعری آنقدر نوشته خواهد شد تا شعری دیگر زاده شود. "یادم تورا فراموش..." تنها دستگرمیی برای ذهنم شد تا "برخورد" بشود.

پ.ن3: پر کن پیاله را و رازی بگو خواهر، که کنون رازستان از آن توست و قدح خانگیست. سرآغازت خجسته

31/4/87

No comments: