Thursday, July 24, 2008

قطعه ای نواخته

قطعه ای نواخته شد

«««<

آنگاه که غم

++

در قعر قلب

چون حلقه بر دور حلق

/

آویخت
............

--
غرور
+++
در بی طاقتی ترک خورده ی بغضی
ترکید
= --------

و دردی
^
در عمق مغز
میان غده های قد کشیده ی عقده های عقاید قدغن گشته
)))
+
بی صدا
هق هق کرد
===

و یک صدا

آهید...
_________________
-

آه... آری
>>>

قطعه ای نواخته شد
.....
.


..

قطعه ای از سرود اشک
)

قطره قطره
‍~ ~
در ناله ای، قطعه قطعه گشت و
-- -
نواخته شد
(
________________________________________________
پ.ن1: عجیبه! ولی حقیقت داره. خونه ی ما یکبار هم برقش نرفته, اما خوب مگه می شه این شانس مبارک تمام و کمال به آدم رو کنه ؟!... درسته که برق داریم اما مخابرات محترم منطقه ی ما حتما به این امر مهم الهی که انسانها برابرند بسیار توجه داشته که جای آن تلفن ما را هر از گاهی قطع می نماید... این روزها همه به خاطر محروم بودن از الطاف ادیسون تپش نگاه نمی کنند. ما نگاه می کنیم و جای آن از لطف گراهامبر عزیز بر خوردار نیستیم.

پ.ن 2: خنده داره در صورتی که اصلا خنده نداره... من که هنوز نتوستم اینو هضمش کنم که بیضه ی چپ مرد, دیه اش بالاتر از یک زنه! خنده داره! اما اصلا خنده نداره...

پ.ن3: آی آی آی... چرا ما آدما وقتی یه هنرمندی از دزدیده شدن اثرش ناراحت می شه و اعتراض می کنه و هزینه ی این خسارت رو می خواد می گیم آدم پولکی ایه؟ چرا نباید اینو درک کنیم که یک هنرمند همه عمرش رو می ذاره پای هنرش که ازش نون هم بخوره؟ خوب شاید هم می فهمیم... بد نیست یک نگاهی به اینجا بی اندازید و خود قضاوت کنید...
19/5/87

No comments: